۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

گـــــــــــــ.ـــــــــــه نو روح بعضیا

واقعا آقایون و خانمهای طرفدار طرح حمایت از خانواده (حمایت از شوهران شهوتران) فکر کردین چرا بعضی از خانها شوهراشون و میکُشن تا با یه مرد دیگه باشن؟....واسه اینکه قانون طلاق و فرهنگ حمایت از زنهای مطلقه در ایران از فاضلابهای کل دنیادر کل زمانها، بد بوتره!!!
 (حالا بگذریم از این بی فرهنگی در مورد شوهر دادن دخترای زیر18 سال و ازدواج موقت و چیزای دیگه...)

۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

فواید رمضان برای بقیه!

تو مهمونی های اجباری ماه رمضون دخترا تندتند سفره پهن میکنن، سفره آرایی میکنن و ... ماماناشونم به بقیه هی میگن دخترمون داره درس میخونه یا کار میکنن. ماشالا از هر انگشتش ده تا هنر میریزه...
منم لم میدم به دیوار پاهامو دراز میکنم بذار مامانا بگن چه بی ادب بذار باباها بگن دختره ی  بی عار بذار پسرا چشماشون یه جا ثابت بمونه ... بذار مامانم بگه آره دختر من خیلی تنبله...آخریه دیگه... و بخندیم همه! منم میگم من از بیستا انگشتم با هم فقط یه هنر میریزه: خواب! و به خونه فکر میکنم... "مامان بریم؟"

۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

بودم...نبودم؟...

نمی دونم بعد  از چند وقت دارم اینو می نویسم. اما حالا که  ابنجام... خسته نشستم پشت کامیوتر و می خوام بنویسم.
نمی دونم چی بنویسم... فقط می دونم خسته ام. خیلی خسته... ا ز همه چی. اول از همه از بودن. بعدش از دختر بودن. خسته شدم از مانتو و از روسری! از این همه صدای بوق و نیش ترمز و... خسته شدم از عقده های جنسی مردم و از این فکرشون که من ممکنه راه حل کوتاه مدتی برای این هیجان باشم. خسته شدم از سوتین هام، از سینه هام، از...
می خواستم بعد کلی غیبت یه پست خوب بذارم اما نشد. به بزرگی خودتون حقارت این پست رو ببخشید!