۱۳۹۱ اسفند ۲۴, پنجشنبه

دلم میخواد کوله پشتیمو ببندم و راه بیفتم دور دنیا یه مدت تو یه کشور یه مدت تو یه کشور دیگه هی برم و برم و برم و دیگه به هیچ جایی برنگردم وقتی همه جا رو رفتم بعدش بمیرم دلم نمیخواد اینجا بمیرم جلو چشم این آدمای دورم دلم میخواد از دستشون فرا رکنم از دست همشون

۱۳۹۱ اسفند ۲۳, چهارشنبه

5 دقیقه

ماه ها بود ناراحت بودم
حس از پشت خنجر خوردن داشتم
حس اینکه خوبی میکنی و شبیه خر میشی
حس سواستفاده
اما امشب همه اش برطرف شد ظرف پنج دقیقه ناقابل
برای اینکه این پنج دقیقه به دست بیاد خیلی وقت و انرژی رفت ازمون
ناراحتیای این مدت هم به خاطر این بود که حس میکردم این همه انرژی به باد فنا رفت